در روز ۲٠ مهر در مهمونی با شکوهی گردنبند مریم گم شد.
مریم سریع به کاراگاه اطلاع داد.
کاراگاه به چهار نفر شک کرد که در آن مهمانی حضور داشتند.
عموی مریم که تازگی مشکلات مالی برایش پیش امده بود.
خاله ی مریم که میخواست برای پسرش عروسی بگیرد.
خواهر او که پسرش تازگی بخاطر بدهی به زندان رفته بود
و عمه ی او که ۱ سال است درگیر سرطان هست
کاراگاه از هر نفر پرسید که مشغول چه کاری بودند.
عمو: من داشتم نوشیدنی میخوردم.
خاله: من داشتم با مهمان هی دیگر صحبت میکردم.
خواهر: من داشتم کیک میخوردم
عمه من داشتم موهایم را شانه میزدم.
کاراگاه سریع دزد را پیدا کرد
به نظر شما دزد کی بود؟
در روز ۲٠ مهر در مهمونی با شکوهی گردنبند مریم گم شد. مریم سریع به کاراگاه اطلاع داد. کاراگاه به چهار نفر شک کرد که در آن مهمانی حضور داشتند. عموی مریم که تازگی مشکلات مالی برایش پیش امده بود. خاله ی مریم که میخواست برای پسرش عروسی بگیرد. خواهر او که پسرش تازگی بخاطر بدهی به زندان رفته بود و عمه ی او که ۱ سال است درگیر سرطان هست کاراگاه از هر نفر پرسید که مشغول چه کاری بودند. عمو: من داشتم نوشیدنی میخوردم. خاله: من داشتم با مهمان هی دیگر صحبت میکردم. خواهر: من داشتم کیک میخوردم عمه من داشتم موهایم را شانه میزدم. کاراگاه سریع دزد را پیدا کرد به نظر شما دزد کی بود؟