در یک شب مردی به اسم فرهاد تنها داشت در یک کوچه تاریک قدم میزد که ناگهان با ضربه چاقو به قتل رسید کاراگاه سه مرد که در کوچه بودند را گرفت یک مرد به اسم اکبر که سابقه جرم داشت یک مرد به اسم سعید و یک مرد به اسم جمشید کاراگاه از آنها خواست بگویند درکوچه چکار می کردند
اکبر گفت من خیلی وقت است که دیگر جرم نمیکنم و در کوچه نشسته بودم صدای
فریاد شنیدم.
سعید گفت من رفیق فرهاد هستم و با او درکوچه قدم میزدم ولی یکی با ماسکی بر صورت با چاقو به او حمله کرد و من فرار کردم.
جمشید از ترس هیچ چیز نگفت.
کارگاه سریع قاتل را گرفت قاتل که بود؟
در یک شب مردی به اسم فرهاد تنها داشت در یک کوچه تاریک قدم میزد که ناگهان با ضربه چاقو به قتل رسید کاراگاه سه مرد که در کوچه بودند را گرفت یک مرد به اسم اکبر که سابقه جرم داشت یک مرد به اسم سعید و یک مرد به اسم جمشید کاراگاه از آنها خواست بگویند درکوچه چکار می کردند اکبر گفت من خیلی وقت است که دیگر جرم نمیکنم و در کوچه نشسته بودم صدای فریاد شنیدم. سعید گفت من رفیق فرهاد هستم و با او درکوچه قدم میزدم ولی یکی با ماسکی بر صورت با چاقو به او حمله کرد و من فرار کردم. جمشید از ترس هیچ چیز نگفت. کارگاه سریع قاتل را گرفت قاتل که بود؟