آتنا در بانک کار میکند
او یک دوست صمیمی به نام زیبا دارد که کارآگاه است و فوق العاده باهوش.
روزی زیبا به بانک می رود تا چکی که آنتا بابت خرید ماشینش به او داده است را پاس کند اما در کمال تعجب میفهمد که آتنا در بانک خودکشی کرده است.
زیبا سریعا به جستجو می پردازد تا ببیند این اتفاق یک قتل است یا خودکشی.
او یادداشتی با مضمون"من از زندگی خسته شده ام و خودکشی کرده ام" روی میز او پیدا می کند!!! آتنا در پشت به زیر میز افتاده است و چاقویی در دست چپ او قرار دارد. او میدانست که آتنا چپ دست بوده
ولی با این وجود زیبا میفهمد که دوستش به قتل رسیده است!
زیبا از روی چه چیزی این را فهمید؟؟؟؟
آتنا در بانک کار میکند او یک دوست صمیمی به نام زیبا دارد که کارآگاه است و فوق العاده باهوش. روزی زیبا به بانک می رود تا چکی که آنتا بابت خرید ماشینش به او داده است را پاس کند اما در کمال تعجب میفهمد که آتنا در بانک خودکشی کرده است. زیبا سریعا به جستجو می پردازد تا ببیند این اتفاق یک قتل است یا خودکشی. او یادداشتی با مضمون"من از زندگی خسته شده ام و خودکشی کرده ام" روی میز او پیدا می کند!!! آتنا در پشت به زیر میز افتاده است و چاقویی در دست چپ او قرار دارد. او میدانست که آتنا چپ دست بوده ولی با این وجود زیبا میفهمد که دوستش به قتل رسیده است! زیبا از روی چه چیزی این را فهمید؟؟؟؟